جدول جو
جدول جو

معنی بصری بغداد - جستجوی لغت در جدول جو

بصری بغداد(بُ را)
دهی است به بغدادنزدیک عکبرا و سیوف را نسبت بدان دهند. (از منتهی الارب). دهی است به بغداد و شمشیر را بدان نسبت دهند. (ناظم الاطباء). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی به بغداد، (ناظم الاطباء)، قریه ای است از اعمال کلواذا از نواحی بغداد و در آن بوستانها و گردشگاه هایی بود که مردم بیکاره و اهل تفریح بدانجا میرفتند، حسین بن ضحاک خلیع گوید:
احب الفی ٔ من نخلات باری
و جوسفها لمشید بالصفیح ...،
(از معجم البلدان)،
و رجوع به تاج العروس و مراصدالاطلاع شود
لغت نامه دهخدا
(بُ زا)
دهی است از مضافات بغداد. (منتهی الارب) ، تعلیم دادن. آموختن، به انجام رسانیدن. (ناظم الاطباء) ، حبس کردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به ساختن درهمین لغت نامه شود، جعل کردن. ساختن
لغت نامه دهخدا
(بَ یِ بَ)
متوفی 941هجری قمری او راست: دیوانی بترکی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
حصری بغدادی ابوالحسن علی. بصری بود و ببغداد نشستی و صحبت با شبلی داشتی. معبر عظیم بود و با اصحاب خود سماع کردی. در پیش خلیفه او را غمز کردند. خلیفه از وی تحقیقاتی کرده و رهایش کرد. (از تذکره الاولیاء ج 2 صص 288- 291). وی به سال 361 هجری قمری در بغداد درگذشت. (تاریخ گزیده چ عکسی ص 783)
لغت نامه دهخدا
(خَصْ صا)
دهی است بزرگ به بغداد بطرف دجیل. از آن ده است محمد خصی بن علی بن محمد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ابن یعقوب بن اسماعیل بن حمادبن زید بن درهم ازدی بصری بغدادی، مکنی به ابومحمد. از حافظان حدیث بود و کتابی در این علم دارد که ’السنن’ نامیده می شود. ثقه و نیکوکاربود. در سال 276 هجری قمری به قضای بصره و واسط رسید و قضای قسمت شرق بغداد را نیز بدان افزود و به سال 297 هجری قمری در حال کناره گیری از قضا درگذشت. تولد یوسف به سال 208 هجری قمری بوده است.
لغت نامه دهخدا